دنیای سالخورده جوانی ز سر گرفت
گیتی هزار بار نکوتر ز پار شد
گلشن دوباره جامهٔ افسردگی درید
گلها شکفت و سبزه دمید و بهار شد
ای شاخهٔ امید چرا خشک و بیبری ؟
آهنگ ذوقپرور رامـشگرانِ باغ
زیباترانهای است به شوریدگان عشق
رقص نسیم و بزم گل و ساز آبشار
دامن زند به آتش دیوانگان عشق
تنها تویی دلا که به اندیشه اندری
گه داغ سینهٔ شرراندوز لاله را
دانی تو شرح سوزش دلهای دردخیز
گـه قطرههای شبنم و اوراق خشک بـاغ
خوانی شکست رنگ من و اشک گرمریز
آخر تو تا کجا دل من درد پروری ؟!
برخیز و ریز طرح نوایی جهانگـداز
با تیر ناله سینهٔ دیـو زمـان بـدوز!
فریـاد چـرخـتـاز کش و آه شعلهبـار
سامان سردی دل افسردگان بسوز!
در گرمی نوا به چمن از که کمتری؟
مستی کن و فغان کش و هنگامهها بساز
اثبات هستـیی کـن و ایـجـاد آرزو
در پـرتـو چـراغ گـل و نـور مـاهتاب
در بـرگهای بـاغ کـن آهنگ جستوجو
شاید به راز معرفت دهر پی بری.
آنگـه بـه خـار کیفیت گـل نظـاره کن
در موجهای گریهٔ غم خندههـا نگر
در روح بـنـدگـان خـود آگاه رنجبر
نیروی جـلوهپرور نور خدا نگر
هُش کن! به اینقبیله جز اینگونه ننگری!