نزدیک گلبنیّ و به پهلوی آبشار
فرش حریر گسترَد از نور ماهتاب
رنگینتر از خیال من و تابلوی عشق
صدبار شستهتر ز روان فرشتگان
مهتاب چاردهشبه در بزم نوریان
تالاب همچو دامن آبیِّ آسمان
لغزد به سنگهای کفآلوده قطرهها
آنسان که در کرانهٔ گردون بر ابرها
در بزم روحپرور دوشیزگان باغ
خنیاگر چمن ره عشاق میزدی
آنگه که ماه بود و من و باده و نگار
بر صخرهٔ سپید فراروی سبزهزار
تفسیر آرزو بُد و انگیز لطف یار