کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گرندادی آرزوی وصل جانان ،جان مرا

    زندگی نگذاشتی بی او غم هجران مرا

    سرومن آغشته دراشک جگرخون من است

    فارغم گرباغبان نگذاشت در بستان مرا

    نیست فرقی درمیان شخص من با سایه ام

    بس که در آتش فکنده این دل سوزان مرا

    حال من چون پیر کنعان شد کنون چون بینمت

    بس که آمد سیل اشک از دیده گریان مرا

    جامه جان چاک شد در وادی عشق وهنوز

    هرطرف صد خارغم بگرفته دامان مرا

    همچو من یارب که گردد بی نصیب از وصل یار

    ای که دور انداختی از صحبت جانان مرا

    این که با مردم مدارا می کنم از بهر توست

    ورنه کی پروا بود ازقول بدگویان مرا

    خانه من گلخن وفرش من از خاکستر است

    تاکه چون محیی بخوانی بی سروسامان مرا

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha