به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
ندارم گرچه آن دیده که بینم درجمال تو
نیم نومید چون عمرم گذشت اندرخیال تو
تو جنّت را به نیکان ده ،منِ بد را به دوزخ بَر
که بس باشد مرا آنجا ،تمنّای وصال تو
من دیوانه در دوزخ به زنجیر تو خوش باشم
اگر یکبار پرسی تو ،که مجنون چیست حال تو
چو بوی عشق تو آید ز مغز استخوان من
نسوزاند مرا آتش ،ز عشق آن جمال تو
تو شربت های جنّت را ،به ما تا کی دهی رضوان
نشد کم تشنگی ما را از این آب زلال تو
میارا روی ،حورعین، که سرمستان آن حضرت
جمال حق همی بینند ز زلف و خط و خال تو
مگر پرده براندازی ز پیش چشم مشتاقان
وگرنه کی توان دیدن ،جمال با کمال تو
به مالک گویم ای مالک ،چنان الله خواهم گفت
که از الله من سوزد جهنم با سگال تو
جگرهای کباب ما نگردد تا ابد سیراب
مگرساقی شود ما را ، خدای ذوالجلال تو
بدوزخ گر زمن پرسی ،که چونی محیی در آتش
شوم من تا ابد مست و کنم رقص از سئوال تو
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.