کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دل ناشاد من شاید که روزی شادمان گردد

    ولی مشکل که آن نامهر هرگز مهربان گردد

    مرا گر شادی ای در دل رسد ناگه بدان ماند

    که درشهری غریبی آیدوبی خانمان گردد

    چنین که امروز زان بدخو بلا انگیز میبینم

    عجب نبود که روزی فتنه آخر زمان گردد

    گر این بار دل من آسمان خواهد که بردارد

    نجنبد هیچگه از جای خود چون من ناتوان گردد

    برآن بودم که دل را مرهم بهبود خواهد شد

    چه دانستم که جانم را بلای ناگهان گردد

    اگر جامی جدا از لعل می گون تو می نوشم

    همانجا خون شود در چشم خونریزم روان گردد

    غم محیی بخور زان پیش کز سودای زلف تو

    برآرد سر به شیدائی و رسوای جهان گردد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha