عبدالقادر گیلانی
غزلیات
شمارهٔ ۱۸ - بلای ناگهان
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل ناشاد من شاید که روزی شادمان گردد ولی مشکل که آن نامهر هرگز مهربان گردد مرا گر شادی ای در دل رسد ناگه بدان ماند که درشهری غریبی آیدوبی خانمان گردد چنین که امروز زان بدخو بلا انگیز میبینم عجب نبود که روزی فتنه آخر زمان گردد گر این بار دل من آسمان خواهد که بردارد نجنبد هیچگه از جای خود چون من ناتوان گردد برآن بودم که دل را مرهم بهبود خواهد شد چه دانستم که جانم را بلای ناگهان گردد اگر جامی جدا از لعل می گون تو می نوشم همانجا خون شود در چشم خونریزم روان گردد غم محیی بخور زان پیش کز سودای زلف تو برآرد سر به شیدائی و رسوای جهان گردد عبدالقادر گیلانی