عبدالقادر گیلانی
غزلیات
شمارهٔ ۲ - پیرکنعان
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گرندادی آرزوی وصل جانان ،جان مرا زندگی نگذاشتی بی او غم هجران مرا سرومن آغشته دراشک جگرخون من است فارغم گرباغبان نگذاشت در بستان مرا نیست فرقی درمیان شخص من با سایه ام بس که در آتش فکنده این دل سوزان مرا حال من چون پیر کنعان شد کنون چون بینمت بس که آمد سیل اشک از دیده گریان مرا جامه جان چاک شد در وادی عشق وهنوز هرطرف صد خارغم بگرفته دامان مرا همچو من یارب که گردد بی نصیب از وصل یار ای که دور انداختی از صحبت جانان مرا این که با مردم مدارا می کنم از بهر توست ورنه کی پروا بود ازقول بدگویان مرا خانه من گلخن وفرش من از خاکستر است تاکه چون محیی بخوانی بی سروسامان مرا عبدالقادر گیلانی