کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    قبلهٔ ابدال قلهٔ سبلان دان

    کو ز شرف کعبه‌وار قطب کمال است

    کعبه بود سبزپوش او ز چه پوشد

    جامهٔ احرامیان که کعبهٔ حال است

    در خبری خوانده‌ام فضیلت آن را

    خاست مرا آرزوش قرب سه سال است

    رفتم تا بر سرش نثار کنم جان

    کوست عروسی که امهات جبال است

    چادر بر سر کشید تا بن دامن

    یعنی بکرم من این چه لاف محال است

    مقعد چندین هزار ساله عجوزی

    بکر کجا ماند این چه نادره حال است

    موسی و خضر آمده به صومعهٔ او

    صومعه دارد مگر فقیر مثال است

    هست همانا بزرگ بینی آن زال

    چادر از آن عیب پوش بینی زال است

    گفتم چادر ز روی باز نگیری

    بکر نه‌ای شرم داشتن چه خصال است

    از پس بکران غیب چادر غیرت

    بفکن خاقانیا که بر تو حلال است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha