کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    از آن پس چو ضحاک شد باز جای

    نشست و، نزد جز به آرام رای

    شهی بود در هند مهراج نام

    بزرگی به هرجای گسترده کام

    بهو نام خویشی بدش در سیاه

    ز دستش به شهر سرندیب شاه

    به مهراج هرگاه گفتی که بخت

    ترا داد تاج بزرگی و تخت

    توی شاخ قنوخ و رای برین

    ز هندوستان تا به دریای چین

    خدیو در تبت و رای هند

    توی و آنِ قنوج و دریای سند

    چرا گم کنی گوهر پاک را

    دهی هدیه و باژ ضحاک را

    نه خُرسندی و بردباری ز مرد

    همه نیک باشد به درمان درد

    بسی بردباریست کز بددلیست

    بسی نیز خُرسندی از کاهلیست

    نترسم ز ضحاک من روز جنگ

    مرا هست ازو گر ترا نیست ننگ

    میانشان بدین جنگ و پرخاش خاست

    سپه نیمه ای بر بهو گشت راست

    به مهراج برشد جهان تنگ و تار

    شکستند لشکرش را چند بار

    ازین آگهی نزد ضحاک شد

    ز بس مهر مهراج غمناک شد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha