کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

     

    دو هفته خوش و شاد بگذاشتند

    وز آن جا سپه باز برگاشتند

    رسیدند نزد جزیری فراز

    همه خار و خاره نشیب و فراز

    ز هر سو درو مار چون خیل مور

    زمین شوره ، آبش همه تلخ و شور

    در آن شوره خرّم یکی گلستان

    گلش هر یک از نیکوی دلستان

    تو گفتی که رضوان ز باغ بهشت

    ز هر گل کجا یافت آن جا بکشت

    در آن گلستان چشمه ای روشن آب

    خوش آبی به بویندگی چون گلاب

    به گرد سپهدار مهراج گفت

    که این چشمه دارد شگفتی نهفت

    بفرمود تا چادری پیش اوی

    ببردند پُر ز آن گل مشکبوی

    کشیدند از افراز آن چشمه باز

    همان گه زد آن چشمه جوش از فراز

    ز جوشش سبک آتشی بر فروخت

    بسوزید گل پاک و ، چادر نسوخت

    سپهدار از آن کار پرسید چند

    که هست ایزدی یا طلسمست و بند

    بدو گفت مهراج کاندر جهان

    نداند درستی کسی این نهان

    کز آب آتش از چه فروزد همی

    رهد چادر و گل بسوزد همی

    بدان چشمه ژرف هم در شتاب

    شدند آشنا بر کسان زیر آب

    بگشتند و جستند هر سو پدید

    کس از روی نیرنگ چیزی ندید

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha