کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید
     

    پسر زاد ماهی که از چرخ مهر

    ز خوبی بدو آرزو کرد مهر

    به دیدار گفتی پدر بود راست

    برین برگوا کس نبایست خواست

    نریمان یل نام او سام کرد

    به مهرش روان و دل آرام کرد

    نوندی به نزد فریدون شاه

    به مژده برافکند پویان به راه

    پرندین چنان کودکی ساختند

    چو گردانش بر اسپ بنشاختند

    کمند و کمان درفکنده با یال

    یکی گرز شاهان گرفته به بال

    یکی نیزه بر دست و خنجر به چنگ

    سپر باز پشت و کمر بسته تنگ

    فرستاد با نامه ای بر حریر

    به گرشاسب گردنکش گردگیر

    برآن نامه از دست کودک نشان

    ز مشک و گلاب و می و زعفران

    فرسته همی شد چو مرغ بپر

    به هر منزلی بر هیونی دگر

    به ره نامه مر پهلوان را سپرد

    ز شادی جوان شد سپهدار گرد

    برآن پیکر شیر بچه شگفت

    فروماند ، وز دل نیایش گرفت

    درآمد ز زین گشت غلتان به خاک

    همی گفت کای راست دادار پاک

    تو کن روزی بنده آن روزگار

    که بینمش در صف همیدون سوار

    فرستاده را داد بسیار چیز

    همان جامه و یاره خویش نیز

    وز آن ره که بُد زی بر شاه شد

    فریدون شه زو چو آگاه شد

    پذیره فرستادش از چند میل

    سپه یکسر و کوس و بالای و پیل

    برون از در کوشک از جای خویش

    چو نزدیک شد رفت ده گام پیش

    بَرِ خویش همبرش بنشاند شاد

    بپرسید و از رنج ره کرد یاد

    همی داشت یک مهش دل شاد خوار

    گهی بزم و بازیّ و گاهی شکار

    سر ماه دیبا و زرّ و درم

    سلیح و دگر هدیه ها بیش و کم

    ببخشید چندانش از گونه گون

    شده توده یک کوه بالا فزون

    سوی خانه فرمود تا شد به کام

    به دیدار فرّخ نریمان و سام

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha