کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید
     

    جزیری پر از بیشها بود و غیش

    به بالا و پهنا دو صد میل بیش

    فروان درو شهر و بی مر سپاه

    یکی شاه با فرّ و با دستگاه

    چو آن شه ز مهراج وز پهلوان

    خبر یافت، شد شاد و روشن روان

    ز نزل وعلف هر چه بایست ساز

    بفرمود و، شد با سپه پیشباز

    یکی هفته شان داشت مهمان خویش

    کمر بسته روز وشب استاده پیش

    به هر بزم چندان گهر برفرشاند

    که مهراج و گرشاسب خیره بماند

    ببخشیدشان هدیه چندان ز گنج

    کز آن ماند دریا وکشتی به رنج

    ز کافور وز عنبر وعود تر

    ز دینار و یاقوت و دُرّ و گهر

    ز بیجاده تاج و، ز پیروزه تخت

    ز زربفت فرش و ، مرجان درخت

    ز ترگ و ز شمشیر وز درع نیز

    همیدون طرایف ز هر گونه چیز

    دگر داد چندان به ایرانیان

    که گفتن به صد سال نتوانی آن

    وز آنجای خرّم دل و راهجوی

    به سوی جزیری نهادند روی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha