کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ای آفت جان ها خم ابروی کمندت

    غارت گر دل ها قد دل جوی بلندت

    تا آفت چشمت نرسد دست حق افشاند

    بر آتش رخسار تو از خال سپندت

    ای ترک سمنبر بسرم تاز سمندی

    گوی خم چوگان سرخوبان خجندت

    افتاده خلاصیش به فردای قیامت

    هر صید که گردیده گرفتار به بندت

    شد رشک فلک روی زمین تا که نشسته

    برخاک هلال از اثر لعل سمندت

    اندام تو خود قاقم و خزاست زنرمی

    سودی ندهد جامهٔ دیبا و برندت

    دارد سر یغما شد من غمزهٔ شوخت

    اینک دل و جانی اگر این هست پسندت

    تا دفع عوارض بشود زان گل عارض

    یک بوسه بما ده بزکواة از لب قندت

    ناصح چه دهی پند باسرار ز عشقش

    او نیست از آنها که دهد گوش به پندت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha