به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
ای آتش هوای تو در جان عالمی
در عهد تو ندیده کسی عیش خرمی
از حال من مپرس که دارم دلی ز هجر
چون زلف بیقرار پریشان و درهمی
عالم بهم زنی تو بیک چشم همزدن
لعل تو جان دهد چو مسیحا بیکدمی
گشتم جدا ز خاک دری کز هوای او
دارم دل پر آتشی و چشم پرنمی
دوشیزگان سبزه بصحرا برون شدند
آخر برون خرام و برون کن ز دل غمی
تا نکته ز سر میانت بیان کند
اسرار کو بکورودازبهر محرمی
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.