به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
بدیدم آنچه در هجر جمالش
خداوندا نبیند کس مثالش
به کنج خلوت هجران شب و روز
تسلی میدهم دل با خیالش
بود دوزخ زهجرانش کفایت
بود فردوس رمزی از وصالش
حرام است از چه قتل بی گناهان
بشرع عاشقی کرده حلالش
زمی ساقی بما دردی ببخشای
نیم گر درخور صاف زلالش
مگر مه شد مقابل با تو کافتاد
کلف بر چهره او را ز انفعالش
خرابم کرد اگر چشمش نگهدار
خداوند از آسیب و زوالش
نمیپرسی که مرغی بود ما را
گرفتار قفس چونست حالش
بهشت آندم بهشت از دست اسرار
که دید آدم فریب آن دانه خالش
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.