به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
نقش دیوان قضا آیتی از دفتر عشق
آسمان بی سر و پائی بود از کشور عشق
نه همین سینه بر آتش زدهٔ اوست خلیل
که بهرگوشه بسی سوخته از آذر عشق
شرر سینهٔ ما گر چه گرفتی آفاق
با همه سوز بود اخگری از مجمر عشق
آب حیوان که خضر زندهٔ جاویداز اواست
هست یکقطره ای از چشمهٔ جانپرور عشق
میزند قهقهه بر مسند جمشید کسی
کوشد از خاک نشینان گدای در عشق
میرساند به مقامی که خدایش داند
بیخودی را که گذارند بسر افسر عشق
مظهر عشق نه تنهاست مقامات ظهور
کانچه در ممکن غیب است بود محضر عشق
طایر عشق همافر همایون بال است
قاف تا قاف وجود است بزیر پرعشق
هرچه او معبر هستی است بود معدن عشق
هرچه او مظهر حسن است بود مصدر عشق
عشق ساری است خدارا چو حقیقت نگری
نیست انجامش و هم نیستی آمد سرعشق
نشود هم به دم صبح قیامت هشیار
هرکه زد از کف ساقی ازل ساغر عشق
تاج اسرار علی قطب مدار عشق است
او بود دایره و مرکز او محور عشق
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.