کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دل را به تمنّا ز تو دیدار و دگر هیچ

    قانع بتماشاست ز گلزار و دگر هیچ

    دارم ز تو امید که از بعد وفاتم

    آئی بمزارم همه یک بار و دگر هیچ

    بس ناوک دلدوز تو آمد بمن ای گل

    خواهد دمد از تربت من خار و دگر هیچ

    ای مرغ چگویم که بگوئیش غرض فهم

    حسرت زده بنشین لب دیوار و دگر هیچ

    در لوح وجود از همه نقشی که نگارند

    بینم الف قامت دلدار و دگر هیچ

    بلبل بچمن خوش دل و قمری بسر سرو

    در هر دو جهان ما و غم یار و دگر هیچ

    بیجاست مداوای طبیبان بچشانم

    یک شربت از آن لعل شکر بار و دگر هیچ

    مهر تو کجا وین دل چون ذره به تمثیل

    تو یوسف و ما زال خریدار و دگر هیچ

    پندی شنو از بنده و بر خور ز خداوند

    هرگز دلی از خویش میازار و دگر هیچ

    گر هست هوایت که خوری آب حیاتی

    بر باد ده این پردهٔ پندار و دگر هیچ

    اسرار اگر محرم اسرار نهانی

    در کون و مکان یار ببین یار و دگر هیچ

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha