به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
به بزم دهر حرف دشمنی عام است میدانم
لبی کز شکوه نگشاید لب جام است میدانم
همین باشد میسّر کیمیای وصل عاشق را
نشان از هستی عنقا همین نام است میدانم
به کار خستگان خویش میکن گوشه چشمی
غذای عاشق بیمار بادام است میدانم
مکن منعم ز بیتابی که چون سیماب عاشق را
نگردد آنچه گرد خاطرآرام است میدانم
ندارند اهل شوق از هیچ جانب راه بیرونشو
جهان مرغان دل را سربهسر دام است میدانم
مخور تا میتوان ای دل فریب جلوه دنیا
نگردد آنچه حاصل در جهان کام است میدانم
تفاوت نیست وصل و هجر حیرانمانده او را
به پیش چشم اعمی صبح، چون شام است میدانم
طمع دل از هوای وصل جانان برنمیدارد
وگرنه آرزوی عاشقان خام است میدانم
ز قصاب پریشان از سر و سامان چه میپرسی
به قربان تو عاشق بیسرانجام است میدانم
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.