کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    درد او هرچند بسیار است در جان باش گو

    یار از این معنی خبردار است پنهان باش گو

    ما که در پیش غم اصلاً پای کم ناورده‌ایم

    مدعای او گر آزار است هجران باش گو

    کلبه بی‌دوست را تعمیر کردن ابلهی است

    دل تهی چون از غم یار است ویران باش گو

    در حقیقت منصب آیینه و عاشق یکی است

    هر دو را مقصود دیدار است عریان باش گو

    از شکرخند سپهر پرفریب از ره مرو

    آخر این بی‌رحم خون‌خوار است خندان باش گو

    جنس دانش را نمی‌گیرند بی‌دردان به هیچ

    این گهر چون بی‌ خریدار است ارزان باش گو

    می‌کند قصاب جوش گریه روشن دیده را

    تا چراغ ما شرربار است سوزان باش گو

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha