کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بتی دارم که لعلش با لب کوثر کند بازی

    خطش در صفحه آیینه با جوهر کند بازی

    دلم را برده بازیگوش طفلی کز ره شوخی

    دو چشم کافرش با مسجد و منبر کند بازی

    بت خود کرده‌ام در کعبه دل کام‌بخشی را

    که در دیر و حرم با مؤمن و کافر کند بازی

    خیال خال رخسار کسی در آتشم دارد

    که آهم در جگر چون دود در مجمر کند بازی

    به مژگانش دلم سرگرم بازی گشته می‌ترسم

    ز بی‌پروایی طفلی که با خنجر کند بازی

    به من پیموده می کافر سیه‌مستی که در مجلس

    نگه در دیده‌اش چون باده در ساغر کند بازی

    به هنگام تبسّم خال لعل دل‌فریب او

    به هندوبچه‌ای ماند که با شکّر کند بازی

    به صد شوخی رود طفل سرشگم تا سر مژگان

    به یاد لعل او با رشته گوهر کند بازی

    به بازیگاه طفلی برده‌ام قصاب بازی را

    که تیغ ابروی خون‌ریز او با سر کند بازی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha