قصاب کاشانی
غزلیات
شمارهٔ ۳۱۵: بتی دارم که لعلش با لب کوثر کند بازی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بتی دارم که لعلش با لب کوثر کند بازی خطش در صفحه آیینه با جوهر کند بازی دلم را برده بازیگوش طفلی کز ره شوخی دو چشم کافرش با مسجد و منبر کند بازی بت خود کرده ام در کعبه دل کام بخشی را که در دیر و حرم با مؤمن و کافر کند بازی خیال خال رخسار کسی در آتشم دارد که آهم در جگر چون دود در مجمر کند بازی به مژگانش دلم سرگرم بازی گشته می ترسم ز بی پروایی طفلی که با خنجر کند بازی به من پیموده می کافر سیه مستی که در مجلس نگه در دیده اش چون باده در ساغر کند بازی به هنگام تبسّم خال لعل دل فریب او به هندوبچه ای ماند که با شکّر کند بازی به صد شوخی رود طفل سرشگم تا سر مژگان به یاد لعل او با رشته گوهر کند بازی به بازیگاه طفلی برده ام قصاب بازی را که تیغ ابروی خون ریز او با سر کند بازی قصاب کاشانی