کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بر رخ هر آرزو در بند تا محرم شوی

    دیده پوش از سیر باغ خلد تا آدم شوی

    می‌کند از ترک لذت موم جا در چشم داغ

    دل ز وصل انگبین بردار تا مرهم شوی

    زد حباب از خودنمایی خیمه از دریا برون

    چون صدف پستی گزین تا با گهر همدم شوی

    ز آرزوی مور نه بر دیده انگشت قبول

    تا توانی چون سلیمان صاحب خاتم شوی

    سربلندی بایدت، افتاده‌ای را دست گیر

    مرده‌ای احیا نما تا عیسی مریم شوی

    بندبند استخوانم همچو نی دارد فغان

    خواهی‌ام کردن نوازش گر به من همدم شوی

    کشته آن غمزه‌ام قصاب چون، خاک تو را

    جام اگر سازند جا دارد که جام جم شوی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha