قصاب کاشانی
غزلیات
شمارهٔ ۲۵۰: به بزم دهر حرف دشمنی عام است میدانم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به بزم دهر حرف دشمنی عام است می دانم لبی کز شکوه نگشاید لب جام است می دانم همین باشد میسّر کیمیای وصل عاشق را نشان از هستی عنقا همین نام است می دانم به کار خستگان خویش می کن گوشه چشمی غذای عاشق بیمار بادام است می دانم مکن منعم ز بیتابی که چون سیماب عاشق را نگردد آنچه گرد خاطرآرام است می دانم ندارند اهل شوق از هیچ جانب راه بیرون شو جهان مرغان دل را سربه سر دام است می دانم مخور تا می توان ای دل فریب جلوه دنیا نگردد آنچه حاصل در جهان کام است می دانم تفاوت نیست وصل و هجر حیران مانده او را به پیش چشم اعمی صبح، چون شام است می دانم طمع دل از هوای وصل جانان برنمی دارد وگرنه آرزوی عاشقان خام است می دانم ز قصاب پریشان از سر و سامان چه می پرسی به قربان تو عاشق بی سرانجام است می دانم قصاب کاشانی