وقت است تا شویم ز هر کس کناره جوی
با ساقی افکنیم بساطی کنار جوی
گردیم هم ترانه بمرغان بذلهگوی
در پای گل بریم ز مرغان به بذلهگوی
*****
نوشیم میبه زمزمه نی خروش چنگ
بوئیم گل به طره سنبل زنیم چنگ
*****
با ما خرام لاله رخا سوی گلستان
گلچین و گل عطا کن و گلبوی و گلستان
ده سر و قد خویش بسر و چمن نشان
وانرا ز شرم قد خود از پا چو من نشان
*****
گلرا بپیش روی خود از جلوه خوارکن
در چشم خلق خوارتر آنرا ز خار کن
*****
ای چون هوای چین سر زلف تو مشکبار
نخل قدت ز زلف خوش آورده مشکبار
مگذار مشک این همه نازد به خود گذار
تا سوی چین صبا کند از طرهات گذار
*****
گوید حدیث عنبر زلفت به مشک چین
خون سازدش ز خجلت آن زلف پرزچین
*****
ای غمزهات مدرس و خال و خطت کتاب
در درس این کتاب نبردستی ز کهتاب
ای وعدهات بما چو بلب تشنگان سرآب
ما را ببحر عشق تو بگذشته از سرآب
*****
از ما بگیر دست و زغم ساز شادمان
ای آشنا غمین ز تو بیگانه شادمان
*****
هر دل خورد ز غمزهات ای رشک ماه تیر
از دود آه تیره کند روی ماه و تیر
در ملک دل تو شاهی و در شهر جان تو میر
میرم ز روی شوق بگویی اگر تو میر
*****
ور تیغ کین کشی و بیایی بکشتنم
گویم بکش مرا و به خون هم بکش تنم
*****
حسن تو راست تا همی از ریب و فربهی
از لاغری مرا نبود ره به فربهی
دانم ز خویشتن نشوم تا که من تهی
وصلت نیابم و نشود راه منتهی
*****
زان رو بقای وصل تو میجویم از فنا
آری به وصل ره نبرم جز بدین فنا
*****
دل دادهام بدست نگاری که در کمین
بنشسته روز و شب پی آزار این کمین
هرکس که گردد آگه از آن گویدم کزین
بگذر ز دلبران جهان دیگری گزین
*****
گویم که شاه انجمن دلبران یکیست
دلبر اگر هزار بود دل بر آن یکیست
*****
ای زلف پرخم تو کشیده به خم خام
هر دل که بوده پخته و هر دل که بوده خام
اینطرفه حالتی است که مستند خود مدام
چشمان فتنه جوی تو بیمنت مدام
*****
ای بیاثر به دور دو چشمت عصیر خم
بر خیز و ریز باده به جام از غدیرخم
*****
آن خم که بادهاش همه فضل و شرافتست
نی شر و آفت است که بر هر شر آفتست
وان باده محبت شاه ولایت است
آنکو خدیو هر بلد و هر ولایت است
*****
اوصاف آن میاست که حق گفته با نبی
از جزء و کل هر آنچه که در جست در نبی
*****
آن باده بد که ختم رسل خواجهٔ بشر
کز خیر ساخت سدی و بر بست ره بشر
روز غدیرخم چو به منبر نشست بر
گفتا ز نخل دین شما هست امید بر
*****
زین آب اگر که ریشهٔ آن خشکتر شود
ورنه ز کفر ریشه آن خشکتر شود
*****
آری علیست حجه بر حجه آفرین
بر حجه آفرین و بر این حجه آفرین
نشناخت کس خدا جز از آن حجه مبین
الحاصل از وجود علی جز خدا مبین
*****
چشم دلت گشوده شود گر هر آینه
بالله جمال او نگری در هر آینه
*****
همواره عشق او بروانها روان بود
یعنی که عشق او بروانها روان بود
از ذکر نام اوست بتن انس جان بود
او فیض بخش هریکی از انس و جان بود
*****
درگاه او دریست که فیضیش اندر است
کز جن و انس چشم تمنا بر آن در است
*****
ای برگزیده غیر علی را برهبری
صدره فزون تو را منم از رسم و رهبری
عیسی نهادی و پی خر رفتی از خری
ننگی چنین چگونه تو آخر بخود خری
*****
خاک سم سمند علی باش در جهان
اسب شرافت از سر هفت آسمان جهان
*****
دم زن کنون به نامش هر صبح و هر مسا
و اندر صف جزا کف حسرت بهم مسا
خواهی رسی به کعبه مقصود در صفا
کن سعی و بندهگان ورا زود در صف آ
*****
تا در حریم خاص خدا محرمت کنند
یعنی به طوف کعبه دل محرمت کنند
*****
بر شهر علم احمد مختار در علیست
بل شهر علم احمد مختار در علیست
بیچاره هرکه گشت بر او چارهگر علیست
بیچارهگی است چاره ما چارهگر علیست
*****
گر او نبود عالم زیر و زبر نبود
صحبت ز کوه و دشت و ز بحر و زبر نبود
*****
ای یکه تاز بیبدل عرصه قدم
کاول زدی تو عرصه ایجاد را قدم
احکام حق ز قول تو هر لاوهر نعم
گسترده از تو روز و شبان سفره نعم
*****
از نخل هر امید تو ای شه برآوری
دارد صغیر امیدی و خواهد برآوری