کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    سرشگ دیده دو صد درد را دوا بکند
    دل شکسته تن از قیدها رها بکند
    دمی حوائج صدساله را روا بکند
    دلا بسوز که سوز تو کارها بکند

    *****
    دعای نیمه‌شبی دفع صدبلا بکند

    *****
    چو صعوه مست مباش و همی ترانه بکش
    چو مور بهر خزان دانهٔی بخانه بکش
    به شکر بار رضای خدا به شانه بکش
    عتاب یار پری چهره عاشقانه بکش

    *****
    که یک کرشمه تلافی صد جفا بکند

    *****
    کسان ز چهره دل گر نقاب برگیرند
    ز چشم دل رمد انقلاب برگیرند
    بود که بهردل از دیده خواب برگیرند
    ز ملک تا ملکوتش حجاب برگیرند

    *****
    هر آن که خدمت جام جهان نما بکند

    *****
    نشان درد دو چیز است با یقین نزدیک
    چو کهر با رخ زرد و چو موتن باریک
    تو از طبیب مرنج و بخود نظر کن نیک
    طبیب عشق مسیحا دمست و مشفق لیک

    *****
    چو درد در تو نه بیند که را دوا بکند

    *****
    ببین مقام توکل که چون خلیل فکار
    گرفت در دل آتش سمند را نه قرار
    شد از برای وی آتش بامر حق گلزار
    تو با خدای خود انداز کار و دل خوشدار

    *****
    که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند

    *****
    مرا که نیست چو من در قفس گرفتاری
    بود که مرغ حزینی بطرف گلزاری
    رهاندم ز غم از سوز ناله زاری
    ز بخت خفته ملولم بود که بیداری

    *****
    بوقت فاتحه صبح یک دعا بکند

    *****
    چه غم که از غم جانان صغیر جان بسپرد
    که کس شهید وفا راز مردگان نشمرد
    ولی فغان که می‌از جام وصل یار نخورد
    بسوخت حافظ و بوئی ز زلف یار نبرد

    *****
    مگر دلالت این دولتش صبا بکند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha