این چه غوغاست که در ملک بشر میبینم
عالمی را همه پرخوف و خطر میبینم
همه را کینه بدل فتنه بسر میبینم
این چه شور است که در دور قمر میبینم
*****
همه آفاق پر از فتنه و شر میبینم
*****
وه چه دنیا همه رنج و غم و درد و آلام
وه چه دنیا خطر خاص و فریبنده عام
با وجودی که ندیده است کس از دور انکام
هرکسی روز بهی میطلبد از ایام
*****
عجب آنست که هر روز بتر میبینم
*****
زاغ در گلشن و بلبل بقفس در بند است
صالح طرفه غمین طالح دون خورسند است
یارب این سفلهنوازی ز فلک تا چند است
ابلهان را همه شربت ز گلاب و قند است
*****
قوت دانا همه از خون جگر میبینم
*****
خوش جلودار فلک از کف خود داده عنان
مشت حیوان بهم آویخته و خود نگران
وانگهی شیوه ناعدلی او بین که چسان
اسب تازی شده مجروح بزیر پالان
*****
طوق زرین همه در گردن خر میبینم
*****
نه پسر غیرتی از ذلت مادر دارد
نه برادر غمی از خفت خواهر دارد
زن بدل کینه دیرینه ز شوهر دارد
هیچ رحمی نه برادر به برادر دارد
*****
هیچ شفقت نه پدر را به پسر میبینم
*****
وه که آفاق شده رزمگه انفس لشگر
طرفه کاین فتنه و آشوب ببحر است و ببر
طرفه تر این که بهرخانه ز سیر اختر
دختران را همه جنگ است و جدل با مادر
*****
پسران را همه بدخواه پدر میبینم
*****
گریه چون شمع صغیر از غم تاریکی کن
فربه از کبر مشو خوی بباریکی کن
دور از خود بخدا کوشش نزدیکی کن
پند حافظ بشنو خواجه برو نیکی کن
*****
که من این پند به از دروگهر میبینم