کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    امشب به هر کجا گذری وادایمن است
    روشن جهان ز پرتو انوار ذوالمن است
    عالم منور آمده گیتی مزین است
    امشب براستی شب ما روز روشن است

    *****
    عید وصال دوست علیرغم دشمن است

    *****
    هر گوشه مجلسی است ز رندان باده نوش
    می‌درخم و صراحی و ساغر بود بجوش
    تار است در ترانه و چنگ است در خروش
    دلداده رهن ناله نی کرده عقل و هوش

    *****
    می‌خواره با صراحی می‌دست و گردنست

    *****
    افراسیاب چرخ ز بس ریخت طرح جنگ
    گرسیوز غمم به نفس بسته راه تنگ
    رشگ منیژه ترک من ای فتنهٔ فرنگ
    با بادهٔی چو خون سیاوش لاله رنگ

    *****
    باز آ که دل بچاه ملالت چو بیژن است

    *****
    چون با زمانه‌ام نبود قدرت ستیز
    بایست جستنم سوی مستی ره گریز
    فصلی چنین بویژه که ابر است ژاله ریز
    وز ابر ژاله ریز گل اندوز و لاله خیز

    *****
    دامان کوه و طرف دمن صحن گلشن است

    *****
    در باغ رو طراوت فصل بهار بین
    آثار صنع حضرت پروردگار بین
    سرو سهی بجلوه لب جویبار بین
    خندان دهان غنچه بدامان خار بین

    *****
    چون مادری که طفل رضیعش بدامن است

    *****
    ساقی در این خجسته بهار فرح فزا
    زن آب می‌بر آتش اندوه جان گزا
    روزی چنین بویژه مبارک که از قضا
    عید محمد آمده میلاد مرتضی

    *****
    و ز این دو عید دیده و دل هر دو روشن است

    *****
    میلاد سروری است کز و جمله راست بهر
    نامش بدوست شهد چشاند بخصم زهر
    بی‌مثل و بی‌نظیر خداوند لطف و قهر
    ز آوردن چو او پدر چرخ و مام دهر

    *****
    عنین بمانده این یک و آن یک سترونست

    *****
    تنها همین ز کعبه مبین طلعت علی
    مرآت دل نمای مصفا و صیقلی
    وز دیده دورساز دو بینی و احولی
    در کاینات جلوه او را ببین ولی

    *****
    آنسان که نور در بصر و روح در تن است

    *****
    در وقت نزع و گاه سئوال وصف شمار
    تنها ولای اوست که آید ترا بکار
    دل جای مهر اوست بهر سفله کم‌سپار
    و آنکو جز این بدوش دل خود نهاده بار

    *****
    بر کار او بخند که حمال گلخن است

    *****
    هنگام رزم قاتل کفار مرتضی
    دانی به آسمان چه مثل دارد اقتضا
    بر دست بنده‌اش که بود نام او قضا
    گردون فلاخنی استکه گردد در این قضا

    *****
    وان کوی آفتاب چو سنگ فلاخن است

    *****
    فرمان بزالی ار دهد آن میر ارجمند
    کاندر جدال خصم دغا را کشد به بند
    از تار گیسوان خود او آورد کمند
    بی‌آنکه ذرهٔی رسد آنزال را گزند

    *****
    بندد دو دست خصم و گر خود تهمتن است

    *****
    یا قاهر العدو و یا والی الولی
    یا مظهر العجائب یا مرتضی علی
    زیبد صغیر عبد کمینت ز پر دلی
    خصم ار فلک بود نکند بیم از آن بلی

    *****
    آن کو غلام تست چه با کش ز دشمن است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha