کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    جان زنده می شود ز دم جان فزای صبح
    گویی دم مسیح بود در هوای صبح
    صبح است و خیز تا سوی میخانه رو کنیم
    زان پیش کافتاب رسد از قفای صبح
    دانی که شب چراست به دینگونه قیرگون
    گویا سیه کرده ببر، در عزای صبح
    دیدی که حقه باز شب تار را چسان
    رسوا نمود خندهٔ دندان نمای صبح
    آن کس که خفته از سر شب، تا طلوع شمس
    آگه کجا بود ز هوا و صفای صبح
    کس قدر صبح را نشناسد چو شب نشین
    شب خفته تا به صبح، چه داند بهای صبح
    عاشق که زلف یار، به دستش فتد شبی
    حاشا که انتظار کشد از یرای صبح
    خاک وجود، آتش دوزخ دهد به باد
    آن آب چشم نیم شب و، ناله های صبح
    «ترکی» به کیمیا اگرت میل و رغبت است
    آن کیمیا نماز شب است و، دعای صبح

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha