کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    آنانکه ز عشق تو مرا طعنه زنندی
    ای کاش! چو من عاشق و دیوانه شدندی
    گر عاشق و دیوانه شدندی چو من امروز
    خود طعنه به دیوانگی من نزدندی
    احوال دل مرغ گرفتار چه داند؟
    مرغی که یکی روز نیفتاده به بندی
    بنما رخ چون مجمر آتش که بسوزیم
    از مردمک دیده برای تو سپندی
    از چشم حسودان بداندیش بیندیش
    ترسم به وجود تو رسانند گزندی
    سر تا قدمت بسکه بود دلکش و شیرین
    جانا! نی قندی تو و یا تاجر قندی
    از باد صبا می شنوم نکهت عنبر
    در زلف تو گویا مجاور شده چندی
    از قافله پس ماندهٔ مسکین خبرت نیست
    ای قافله سالار! که بر پشت سمندی
    گو در سر سودایی من پند نگیرد
    آن کس که مرا می دهد از عشق تو پندی
    «ترکی» نتواند ز کمند تو گریزد
    کز زلف تو در گردنش افتاده کمندی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha