کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چو شه سوی آرامگه شد چمان
    برآشفت مروان به والی دمان
    که ای بی خرد مرد ناهوشمند
    تو را هر چه گفتم نیامد پسند
    همی خوار مایه گرفتی تو کار
    تفو باد برچون تو فرمانگذار
    نبینی کز اینت چه آید همی
    چه آشوب ازین کار زاید همی
    بدو گفت والی که ای تیره بخت
    همی بینمت دل چو فولاد سخت
    بترس از جهاندار یزدان پاک
    چه خواهی به دنیا درینم هلاک
    به دارنده ی آشکار و نهان
    که بخشندم ار ملک و مال جهان
    نجویم ره فتنه انگیختن
    به فرزند پیغمبر آویختن
    تو خواهی که پور پیمبر شهید
    شود تاکه خوشنود گردد یزید
    هرآنکس که ریزد زکین خون او
    نگردد به روز جزا سرخ رو
    بدو گفت مروان پر از خشم و کین
    کنون گر نگه داشتی پاس دین
    نکو کردی ای میر فرمان تراست
    سپس کاربند آنچه دانی سزاست
    اگر آشکارا چنین کرد یاد
    نهانش دگر بود آن بد نهاد
    چو مروان پلیدی به گیتی نبود
    به آل نبی زو چها رخ نمود
    چو رفت از جهان زاده ی پور صخر
    زقتل شه دین همی کرد فخر

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha