کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    فراز زمین ها همه گشت پست
    به فرمان آن داور حقپرست
    سپس وادی کربلا شد بلند
    بدیدش عیان بانوی مستمند
    زمینی به چشم آمدش پر بلا
    به خاک اندرش خون اهل ولا
    زهر دشت دشتش غم انگیزتر
    زهر خاک خاکش بلا خیز تر
    زجعد چمن چهرگان مشکبوی
    زخون صنوبر قدان سرخ روی
    بسی گلرخان خفته درخاک اوی
    که هریک به ازجان تن پاک اوی
    زمینی زخون چون گلستان شده
    زبانگ عزا بلبستان شده
    نمود آن شهنشاه فرخنده نام
    بدو تربت خویش و یاران تمام
    همان جای خرگاه عز و جلال
    همان جایگاه عزیزان و آل
    برآمد سپس دست شه زآستین
    کفی خاک برداشت ازآن زمین
    زهی قدرت شاه فرمانروا
    به یثرب خود و دست درنینوا
    شهنشه به بانو چو آن خاک داد
    به خاک از مژه اشک خونین گشاد
    بگفتش چو آن تربت ای شهریار
    زجد تو دارم کفی یادگار
    به رازی بدو گفت دارای دین
    که ای بانوی بانوان گزین
    نگه دار درشیشه این خاک را
    ببو دایم این تربت پاک را
    روان از همایون تن من برون
    چو آید هم این خاک گردد چو خون
    نگهداشت بانو مرآن خاک را
    کز آن آبرو بود افلاک را
    چه خاکی به از پاک جان ملک
    ستایشگرش ازشما تا سمک

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha