کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    شنیدم درآن تیره شام سیاه
    سپردند آن کودکان هرچه راه
    نگشتند جز اندک ازکوفه دور
    که اختر سیه بود و برگشته هور
    به ناگه بدان کودکان بازخورد
    هم از کوفیان چند شبگرد مرد
    مرآن بیکسان را به ره یافتند
    گرفتند و زی کوفه بشتا فتند
    سوی پور مرجانه بردندشان
    بدان زشت گوهر سپردندشان
    هم او گفتشان سوی زندان برند
    به دست یکی روزبان بسپرند
    که مشکور بودی نکو نام او
    نکو گوهرش زاده بد مام او
    دلش پر ز نور هدایت بدی
    هوادار شاه ولایت بدی
    چو مشکور دیدارشان بنگرید
    همان حیدری فر ایشان بدید
    ز دیدارشان درشگفتی بماند
    بدیشان بسی نام یزدان بخواند
    بپرسید از آن هردو نام و نژاد
    چو بشناخت خون ازدو دیده گشاد
    به پای ازدرلابه سر سودشان
    بدان خردسالی ببخشودشان
    به زنجیر و بند گرانشان نبست
    تن پاکشان ازن شکنجه نخست
    ز زندان به جای دگر بردشان
    زدل غم به تیمار بستردشان

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha