کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    سبک تاخت زی پور مرجانه شاد
    به نستوده کار خودش مژده داد
    ازآن مژده بیدادگر شاد شد
    زبند غمانش دل آزاد شد
    بپرسید از وی که ای خوش خبر
    کجا یافتی این دو تن بی پدر؟
    بگفتا که در خانه ی خویشتن
    شبانگاه بودند مهمان من
    بگفت آنچه کردند گفت و شنود
    مدار ایچ پنهان به من گوی زود
    بد اندیش مردآنچه دید و شنید
    همه یک به یک گفت با آن پلید
    شگفتا که سنگین دل مرد شوم
    زگفتار او نرم شد همچو موم
    دمی برسر کودکان بنگریست
    ابا آنهمه دشمنی ها گریست
    سپس گفت با حارث تیره بخت
    که ای دل تو را همچو پولاد سخت
    ندیده است چشمی چو تو میزبان
    که درخانه ی خود کشد میهمان
    دل تیره ات چون رضا داد چون؟
    که این نو رسان را کشیدی به خون
    هم ای دون برون از تنت جان کنم
    ددان را به جسم تو مهمان کنم
    پس آنگه به یک تن از آن انجمن
    بگفتا که بپذیر فرمان من

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha