کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چنین گفت رستم کای بخردان
    دلیران کارآزموده ردان
    شما سربه سر دوستدار منید
    همه سرفرازید ویار منید
    اگرتان به بانو زجنگ آورم
    همه نامتان را به ننگ آورم
    شمارا نخواهم ابا او نبرد
    که از جنگ او شیرشد دل به درد
    همین فرش که افکنده از رنگ رنگ
    که یک میل ره پیش او نیست تنگ
    بیندازمش بر سر مرغزار
    نشانم برو چارصد نامدار
    به فرمان دادار جان آفرین
    که او داد ما را ره داد و دین
    چوبرجا بیارند یکسر درنگ
    بیایم گشایم برین فرش چنگ
    برافشانمش هرکه بر فرش ماند
    درخت نشاطش به گیتی نشاند
    به دامادیم هست شایسته او
    بگفتند هرکس که گفتی نکو
    ببودند آن روز و آن شب مگر
    کسی رای دیگر نیفکند بر
    دگر روز خورشید عالم ز چهر
    منور نمود او زمین و سپهر
    ازین زاویه تیره شبگیر گیر
    به آفاق بنمود مویی چو شیر
    سپهبد به اسب اندر آورد پای
    بجستند گردان ایران زجای
    به شهر اندرون کوس بنواختند
    درفش کیانی برافراختند
    چو خورشید یک نیزه بالا کشید
    تهمتن یلان را به صحرا کشید
    فکندند آن فرش گلرنگ نیز
    نشستند گردان به هم در ستیز
    به تخت کئی شاد بنشست شاه
    همی کرد بر پهلوانان نگاه
    زن و مرد بگرفته بد دشت و در
    که نظارگی بد قضا و قدر
    پس آنگاه آن نامور پهلوان
    گشاد آن کیانی کمر برمیان

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha