کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ز خاک و باد که هستند یار آتش و آب

    قوی تر آمد بسیار کار آتش و آب

    بساط پشت زمین و شراع روی هوا

    ملون است ز رنگ و نگار آتش و آب

    لباسهای طبیعت نگر که چون بافد

    سپهر گردان از پود و تار آتش و آب

    شده هوا و زمین را ز آب و آتش بار

    مسام تنگ شده رهگذار آتش و آب

    اگر قرار جبلت ز آب و آتش خاست

    چرا ببرد جبلت قرار آتش و آب

    جز آتش خرد صرف و آب دانش محض

    همی گرفت نداند عیار آتش و آب

    یسار آتش و آب ار چه سخت بسیار است

    نه واجب است بدین افتخار آتش و آب

    که پیش همت بونصر پارسی گه بذل

    به نیم ذره نسنجد یسار آتش و آب

    مؤیدی که به حق عنف و لطف سیرت او

    معین ظلمت و نور است و یار آتش و آب

    گزیده رادی و مردی جوار همت اوست

    چنان که خشکی و تری جوار آتش و آب

    بزرگوارا نشگفت اگر کفایت تو

    کند بریده ز هم کارزار آتش و آب

    سوار نیزه و تیغی و خرم و خوش گشت

    ز تیغ و نیزه بود روزگار آتش و آب

    ز خشم و عفو تو ایام را درختی رست

    بر آن دو شاخ و بر و برگسار آتش و آب

    حصار و حصن دل و دیده عدوی تو شد

    ز تف و اشک شکم در کنار آتش و آب

    اگر وقار و سکون نیست آب و آتش را

    نشد مضا و نفاذ اختیار آتش و آب

    گرفته کینه و مهرت به نرمی و تیزی

    همی کشند عنان و مهار آتش و آب

    بدیع نیست که بر مرکز ارادت او

    چو چرخ گردد از این پس مدار آتش و آب

    ز عدل شافی تو سازگار و دوست شوند

    دو طبع دشمن ناسازگار آتش و آب

    ز بوی خلق تو بر موضع شتاب و درنگ

    گل و سمن شکفاند بهار آتش و آب

    خیال رعب نگارد به پیش هر چشمی

    مهیب صورتی اندر شعار آتش و آب

    یلان رعد شغب همچو ابر خون بارند

    به برق خنجر در مرغزار آتش و آب

    ز تاب و آتش شمشیر تو به رأی العین

    قضا ببیند بی شک دمار آتش و آب

    چو کوهساری خیزد ز آب و آتش رزم

    که مرگ روید از آن کوهسار آتش و آب

    چنان که آهن و پولاد سنگ خاره شده است

    ز طبع و خلقت حصن و حصار آتش و آب

    چو حکم ماضی و فرمان نافذ تو بدید

    بجست ماک سکون و وقار آتش و آب

    چو بور و چرمه تو آب و آتش است به جنگ

    تو را توانم خواندن سوار آتش و آب

    همیشه تا به غنیمت ز خاک قوت باد

    برد به بالا تف و بخار آتش و آب

    فلک فذلک دارد ز گرمی و سردی

    به حق برآید جز در شمال آتش و آب

    ز بیم غارت باشد خزینه گوهر و در

    به کوه و دریا در زینهار آتش و آب

    بود قضا و قدر پیشکار اختر و چرخ

    بود هوا و زمین زیر بار آتش و آب

    بقات باد که عدل تو حسبت لله

    به قمع جور ببرد اقتدار آتش و آب

    جهان به کام تو و کار و بار دولت تو

    زبانه گیرتر از کارزار آتش و آب

    بساط ناصح تو پیشگاه باده و رود

    سرای حاسد توپی گذار آتش و آب

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha