کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    جهان را عقل راه کاروان دید

    بضاعتهاش خوان استخوان دید

    همه ترکیب عمرش در فنا یافت

    همه بنیاد سودش بر زیان دید

    خرد خیره شد آنجا کز جهالت

    گروهی را ز صانع بر گمان دید

    چرا شد منکر صانع نگویی

    کسی کو کالبد را عقل و جان دید

    چنان چون بینی اندر آئینه روی

    بد و نیک جهان چشمم چنان دید

    بسی چشم سرم دید آشکارا

    دو چندان چشم سر اندر نهان دید

    ز تاریکی و محنت آن ندیدم

    که بتوانند مردان جهان دید

    اگر به بینم از هر کس عجب نیست

    به تاریکی فراوان به توان دید

    ز سر من از آن دشمن خبر یافت

    که بر رویم ز خون دل نشان دید

    گل زردم به رخ بر غم از آن کاشت

    که از چشمم دو جوی آب روان دید

    سبک در بوته زد مسکین تنم دست

    که بر گردن گنه بار گران دید

    ز ناشایست کردن شرمش آمد

    که بر دو کتف خود بار گران دید

    فراوان بی خرد کاندر جهان او

    غم و شادی ز لعل این و آن دید

    خرد آن داشت کو نیک و بد خویش

    ز ایزد دید نه از آسمان دید

    گل بی خار اندر گلشن دهر

    به چشم تیز بین کی می توان دید

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha