کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    مسافری که به رخ اشک حسرتم بدواند

    دلم تحمل بار فراق او نتواند

    در آتشم بنشاند چو باکسان بنشیند

    کنار من ننشیند که آتشم بنشاند

    چه جوی خون که براند ز دیده دل شدگان را

    چو ماه نوسفر من سمند ناز براند

    به ماه من که رساند پیام من که ز هجران

    به لب رسیده مرا جان خودی به من برساند

    بسوز سینه من بین که ساز قافیه پرداز

    نوای نای گرهگیر دل شکسته نخواند

    چه نالی ای دل خونین که آن شکوفه خندان

    زبان مرغ حزین شکسته بال نداند

    دلم به سینه زند پر بدان هوا که نگارین

    کتابتی بنوسید کبوتری بپراند

    من آفتاب ولا جز غمام هیچ ندانم

    مهی که خود همه دان است باید این همه داند

    بهر چمن که رسیدی بگو به ابر بهاری

    که پیش پای تو اشگی بیاد من بفشاند

    به وصل اگر نرهم شهریار از غم هجران

    کجاست مرگ که ما را ز زندگی برهاند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha