کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    شمعی فروخت چهره که پروانه تو بود

    عقلی درید پرده که دیوانه تو بود

    خم فلک که چون مه و مهرش پیاله هاست

    خود جرعه نوش گردش پیمانه تو بود

    پیرخرد که منع جوانان کند ز می

    تابود خود سبو کش میخانه تو بود

    خوان نعیم و خرمن انبوه نه سپهر

    ته سفره خوار ریزش انبانه تو بود

    تا چشم جان ز غیر تو بستیم پای دل

    هر جا گذشت جلوه جانانه تو بود

    دوشم که راه خواب زد افسون چشم تو

    مرغان باغ را به لب افسانه تو بود

    هدهد گرفت رشته صحبت به دلکشی

    بازش سخن ز زلف تو و شانه تو بود

    برخاست مرغ همتم از تنگنای خاک

    کورا هوای دام تو و دانه تو بود

    بیگانه شد بغیر تو هر آشنای راز

    هر چند آشنا همه بیگانه تو بود

    همسایه گفت کز سر شب دوش شهریار

    تا بانک صبح ناله مستانه تو بود

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha