کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نه عقلی و نه ادراکی و من خود خاک و خاشاکی

    چه گویم با تو کز عزت ورای عقل و ادراکی

    نه مشکاتم که مصباح جمال عشقم افروزد

    چه نسبت نور پاکی را به چون من خاک ناپاکی

    نه آتش هم به چندین سرکشی خاکستری گردد

    پس از افتادگی سر وامگیر ای نفس کز خاکی

    بکاهی شب به شب چون ماه و در چاه محاق افتی

    اگر با تاج خورشیدی وگر بر تخت افلاکی

    شبی بود و شبابی و صبا در پرده ماهور

    به جادو پنجگی راه عراقی میزد و راکی

    کجا رفتند آن یاران که دیگر با فغان من

    سری بیرون نمی آید نه از خاکی نه از لاکی

    تو کز بال تخیل شهریارا شاهد افلاک

    به خود تا بازمی گردی همان زندانی خاکی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha