از آنچه گذشت روشن شد که مال مانند مار است، که هم در آن زهر است و هم «تریاق» مفاسد آن زهر آن، و فواید آن تریاقش است و هر که آنها را بشناسد می تواند از شر مال احتراز، و خیر آن را اخذ نماید و به جهت این مطلب می گوئیم: اما مفاسد مال بر دو قسم است: مفاسد دنیائی و دینی و آخرتی.
اما مفاسد دنیائی آن، زحمتها و شدایدی است که دیده می شود که اغنیا و مالداران، از ترس و بیم و حزن و اندوه و هم و غم و پریشانی خاطر و تفرق احوال و تلخی عیش و زحمت در تحصیل مال، و محافظت و نگاهبانی آن، و دفع دزد و ظالم و حاسد از آن، به آن مبتلا و گرفتارند آری:
خوش فرش بوریا و گدائی و خواب امن
کاین عیش نیست در خور اورنگ خسروی
و اما مفاسد دینیه آن، سه نوع است: اول آنکه باعث ارتکاب معاصی گردد، زیرا که به واسطه مال، قدرت بر معاصی حاصل، و راه وصول به آنها آسان می گردد پس هر گاه شهوت معصیت به حرکت آید و انسان خود را قادر بر آن ببیند و به سهولت به آن تواند رسید بسا باشد که مرتکب آن شود و گناهی از او سر زند و اما اگر مأیوس از امکان آن گناه باشد و قدرت بر آن نداشته باشد داعیه آن معصیت را نمی کند.
و از این جهت است که گفته اند که یکی از اسباب عصمت از معصیت، عدم قدرت بر آن است پس کسی که به واسطه مال، بر گناه قادر شد، اگر مرتکب آن شود هلاک می شود و اگر مرتکب نگردد و صبر کند، آن نیز شدت و زحمتی است، زیرا که صبر با وجود قدرت نیز بسیار شدید است.
دوم آنکه باعث غرق خوش گذرانیدن و فرو رفتن به نعمتها می گردد، زیرا که همچنان که می بینیم، غالب آن است که مالداران مشغول تنعم می شوند و به خوشگذرانیدن الفت و عادت می کنند و نمی توانند از نعمتها بگذرند و هر یک لذتی را که یافتند میل به لذت دیگر می کنند و چون به این معتاد شدند، و به خوشگذرانیدن عادت کردند، بسا باشد که از حلال میسر نگردد پس دست به مال مشتبه دراز می کنند و به تدریج از آن تجاوز نموده به حرام فرو می روند و به این جهت به انواع اخلاق رذیله، از: کذب و ریا و حسد و غیر اینها مبتلا می گردند.
و بسیار کم اتفاق می افتد که کسی صاحب مال و ثروت باشد و به خوشگذرانیدن و تنعم عادت نکند و در صدد آن نباشد و کسی که انواع اطعمه لذیذه و لباسهای فاخره از برای او میسر باشد کجا می تواند آنها را ترک کند و به نان جوی و جامه کهنه ای قناعت کند؟ آری: این شأن کسی است که صاحب نفس قوی قدسیه باشد، مانند: سلیمان بن داود علیه السلام و امثال او علاوه بر این، بعد از آنکه مال آدمی بسیار شد محتاج به اعوان و انصار می گردد و سروکار او با مردم می افتد و کسی را که سروکار با اهل دنیا باشد چاره ندارد که با ایشان به نفاق و دوروئی سلوک نماید با وجود آنکه سروکار با اهل دنیا داشتن، باعث عداوت و کینه و حسد و کبر و ریا و غیبت و بهتان و سخن چینی و سایر معاصی می گردد.
و این همه از شومی مال، و احتیاج به حفظ اصلاح آن هم می رسد.
سوم: و آن مفسده ای است که هیچ صاحب مالی از آن خالی نیست و آن، این است که نگاهداشتن و حفظ مال، و انجام دادن امور متعلفه به آن، آدمی را از یاد خدا باز می دارد و هر چه به واسطه آن انسان از یاد خدا غافل شود، نیست مگر خسران و وبال.
و از این جهت حضرت عیسی علیه السلام فرمود: «در مال سه آفت است یکی آنکه آن را از غیر وجه حلال اخذ کنی، عرض کردند که اگر از ممر حلال به دست آید؟ فرمود: آفتی دیگر دارد که آن را در غیر موقعش صرف نمایی عرض کردند که اگر در موقعش صرف کنی؟ فرمود که آفت دیگر دارد که در جا به جا کردن و نگاهداشتن آن آدمی را از یاد خدا باز می دارد» و این دردی است که بی دوا، و مرضی است بی شفا، زیرا که روح عبادت و حقیقت آن، یاد خدا و تفکر در عظمت و جلال اوست و این دلی می خواهد فارغ، و خاطری جمع
بی غم و اندیشه سود و زیان نه خیال این فلان و آن فلان و صاحب ده و مرزعه، صبح و شام در فکر حساب سر کار و خیانت آن، و کوتاهی برزگران در امر مزرعه و زراعت و عمارت است گاهی مشغول فکر منازعه با شرکاء اراضی و قنوات، و زمانی متوجه خیال خصومت با اهل خراج و «مالوجهات»، لحظه ای در یادگاو و خر، و ساعتی در فکر اسب و استر.
گاه اندر فکر گاو و استری
گاه آلوده غم اسب و خری
شب در خیال طویله و انبار، روز در کار آبیاری و شیار، و غیر اینها از افکار بسیار و تاجر مسکین روز و شب با صد فکر قرین، گاهی در فکر خیانت شریک، و زمانی در تهیه اسباب سفر دور و نزدیک، گاه می گوید: فلان شریک همه سود را برد، و زمانی فکر می کند که فلان، «مضارب» سرمایه را تمام خورد، یا فلان کس در عمل کوتاهی کرد یا نه، و فلان شخص مال را ضایع نمود یا نه، و فلان محاسبه سهو است یا درست، فلان حریف در معامله سخت است یا سست، در اغلب اوقات در غربت محزون و مغموم، و به جهت کساد بازار و ناروائی مالش اندوهناک و مهموم و همچنین سایر مالداران
و بالجمله فکرهای اهل دنیا را نهایتی، و خیالات ایشان را غایتی نیست و کسی که بجز فکر قوت سال خود را ندارد، و زیادتر از آن را نمی طلبد، از همه خیالات فارغ، و از جمیع این آفات سالم است.
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است
و اما فواید مال: پس آن نیز بر دو قسم است: دنیائی و آخرتی
اما فواید دنیائی آن، چیزهائی است که فایده آن پیش از مرگ ظاهر می شود، مثل خلاصی از ذلت سوال، و خجلت عیال، و خواری و پستی و حقارت و تهدیستی و عزت و بزرگی در میان مردمان، و بسیاری دوستان و اعوان، و حصول وقع و اعتبار در دلها، و امثال اینها.
و اما فواید آخرتی آن، سه نوع است: اول اینکه صرف خود نماید از برای به جا آوردن عبادات، و قوت یافتن بر طاعات، و ستر عورت، و جهاد و حج و امثال اینها.
دوم اینکه به مصرف مردمان برساند، یا به جهت فقرا و استحقاق ایشان و ثواب این ظاهر و روشن است یا به جهت رعایت شأن و مروت خود، و زیادتی صداقت و محبت مردمان، مانند مهمانی کردن و هدیه دادن و اعانت مردم نمودن و نحو اینها و از برای هر یک از اینها ثواب بسیار در اخبار رسیده است و فقر و استحقاق در ثواب اینها شرط نیست
بلی شرط ثواب در اینها نیت قربت است، یا از برای حفظ آبروی خود، چون دفع شر ظالم، و بستن زبان هرزه گویان و امثال اینها و این نیز موجب ثواب می شود.
و حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم فرمود که «هر مالی را که آدمی به جهت محافظت آبروی خود صرف کند حکم صدقه دارد» یا به کسی دهد که خدمت او را کند و شغلی که به او رجوع کند به انجام رساند و شکی نیست که این نیز از امور متعلقه به آخرت است، زیرا که کارهائی که انسان به جهت زندگانی به آن محتاج است بسیار است و اگر همه را خود متوجه شود وقت او ضایع می شود و روزگارش به حیف می رود و از کار آخرت باز می ماند و شکی نیست که کسی را که هیچ مالی نیست باید همه این کارها را خود متوجه شود و از ذکر و فکر و عبادت و طاعت بازماند.
سوم آنکه آن را به مصرف خیرات جاریه، و باقیات الصالحات رساند از: ساختن مسجد و مدرسه و رباط و پل و اجرای قنوات و نوشتن قرآن و کتاب و نشاندن اشجار، و امثال اینها از چیزهائی که بعد از آدمی باقی می ماند، و مدتها ثواب آن روز به روز عاید می گردد، و باعث دعای بندگان خد از خوبان و صالحان می شود و اسم آدمی به خیر مذکور می گردد.