چون حقیقت زهد و فضیلت آن را دانستی اکنون نپنداری که هر که ترک مال دنیا را نمود زاهد است، زیرا که ترک مال، و اظهار ضیق معاش، و خفت در اکل و لباس بسیار سهل است در جنب جاه و شهرت و مدح و منزلت و بسیارند از دنیاپرستان که دست از مال دنیا برداشته و به اندک قوتی اکتفا نموده و به منزل ویرانی قناعت نموده اند تا مردم آنها را زاهد شناسند و مدح کنند و به طمع لذت بالاتری از لذت پست تر گذشته اند و این اشخاص ترک دنیا را از برای دنیا کرده اند.
پس زاهد حقیقی آن است که ترک مال و جاه، بلکه جمیع لذتهای نفسانیه نموده باشد و علامت این، آن است که فقر و عزت و ذلت و مدح و ذم در نزد او مساوی باشد و سبب این حالت، غلبه انس به خداست، زیرا که مادامی که در دل محبت خدا و انس به او غالب نشود، محبت دنیا بالکلیه از دل خارج نمی شود و محبت خدا و محبت دنیا در دل او مثل آب و هوا هستند در قدح، چون یکی از اینها داخل شود دیگری بیرون می رود پس دل آکنده از محبت دنیا، از دوستی خدا خالی است و دل مشغول به محبت خدا، از دوستی دنیا فارغ است و هر قدر که یکی از اینها کم می شود دیگری زیاد می شود، و بالعکس.