کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بدان که مکرر مذکور شد که معالجه امراض نفسانیه، به معجون مرکب از علم و عمل است پس دفع صفت خبیثه ظلم، و کسب فضیلت عدالت، به علم و عمل می شود.
    اما علاج علمی، آن است که در آنچه مذکور شد از مفاسد دنیویه و دینیه ظلم، و فواید عدل تأمل کند، و همه را در دل خود جای دهد.
    و بدان که عدالت، موجب نام نیک و محبت دور و نزدیک، و دوام دولت، و قوام سلطنت، و آمرزش آخرت می گردد.
    بلکه از اخبار مستفاد می شود که «بدن سلطان عادل، در قبر از هم نمی ریزد» و یاد آورد بدنامی ظلم و ستم، و نفور طبع مردم از ظالم را و بداند که ظلم، باعث تباهی دولت، و ویرانی آن می شود و دعای دعاکنندگان در حق او تأثیری نمی بخشد.
    ببایست عذر خطا خواستن
    پس از شیخ و صالح دعا خواستن
    دعای ویت کی بود سودمند
    اسیران محتاج در چاه و بند
    کجا دست گیرد دعای ویت
    دعای ستمدیدگان در پیت
    و تأمل کند اگر کسی بر او ظلم کند و کسی به داد او نرسد، از برای او چه حالت خواهد بود، آن بیچاره مظلوم نیز همین حال را دارد.
    میازار موری که دانه کش است
    که جان دارد و جان شیرین خوش است
    و از روز درماندگی خود یاد آورد، و به خاطر گذراند زمانی را که دسترسی به تلافی آن نداشته باشد.
    دایم گل این بستان، شاداب نمی ماند
    دریاب ضعیفان را در وقت توانائی
    و به نظر عبرت بر دنیا و دولت آن بنگرد و احوال گذشتگان را یاد آورد و به تحقیق بداند که ظلم و ستم خواهد گذشت و بجز مظلمه و وبال و بدنامی و نکال از برای او نخواهد ماند و سراپای جهان را سیر کند و بی وفائی دنیا را مشاهده نماید.
    خبر داری از خسروان عجم
    که کردند بر زیردستان ستم
    نه آن شوکت و پادشاهی بماند
    نه آن ظلم بر روستائی بماند
    جهان ای پسر ملک جاوید نیست
    ز دنیای وفاداری امید نیست
    نه بر باد رفتی سحرگاه شام
    سریر سلیمان علیه السلام
    به آخر ندیدی که بر باد رفت
    خنک آنکه با دانش و داد رفت
    نکوئی کن امروز چون ده تو راست
    که سال دگر دیگری کدخداست
    هان، هان به دولت و جاه، مغرور نشوی و به قوت و جاه، فریب نخوری چند روز دنیا را قابلیت نیست که به سبب آن، مرتکب ظلم و ستم باید شد و لذت این عاریت سرا آن قدر نه که به جهت آن دل بیچارگان را توان افسرد.
    مکن تکیه بر مسند و تخت خویش
    که هر تخت را تخته ای هست پیش
    به بازوی بهمن برآسوده مار
    ز روئین دژ افتاده اسفندیار
    بهار فریدون و گلزار جم
    به باد خزان گشته تاراج غم
    نسب نامه دولت کیقباد
    ورق بر ورق هر طرف برده باد
    کجا رستم و زال و سیمرغ و سام
    فریدون و فرهنگ و جمشید و جام
    زمین خورد و از خوردشان دیر نیست
    هنوزش ز خوردن شکم سیر نیست
    چنین است رسم این گذرگاه را
    که دارد به آمد شد این راه را
    یکی را درآرد به هنگامه تیز
    یکی را ز هنگامه گوید که خیز
    که داند که فردا چه خواهد رسید
    ز دیده که خواهد شدن ناپدید
    که را رخت این خانه بر در نهند
    که را تاراج اقبال بر سر نهند
    اما علاج عملی آنکه پیوسته مطالعه اخبار و آثاری که در ذم ظلم و مفاسد آن، و مدح عدل و فواید آن، رسیده بکند و آثار و حکایت سلاطین عادل، و کیفیات عدالت ایشان را مرور نماید و با اهل علم و فضل مجالست نماید و خود را خواهی نخواهی از ظلم و ستم منع نماید و دادرسی فقرای مظلومین کند، تا لذت عدالت را بیابد و شیرینی شهد عدل در کامش درآید، و این صفت فاضله، ملکه او گردد.

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha