هر که طالب تحصیل مرتبه صبر باشد باید مراعات چند امر نماید:
اول آنکه بسیار ملاحظه نماید اخبار و احادیثی را که در فضیلت ابتلای در دنیا رسیده است و بداند که به ازای هر مصیبتی، محو گناهی یا رفع درجه ای است و یقین داند که خیری نیست در کسی که به بلایی گرفتار نشود.
مردی به حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم عرض کرد که «مال من برطرف شده است، و بیماری به من رو آورده است حضرت فرمود: هیچ خیری نیست در بنده ای که مال او نرود، و جسم او بیمار نگردد به درستی که خدا چون بنده ای را دوست دارد او را مبتلا می سازد» و نیز آن حضرت فرمود که «گاه است خدا می خواهد بنده را به درجه ای رساند که با عمل هرگز به آن نمی رسد تا جسم او به بلایی مبتلا نشود، پس خدا او را مبتلا می گرداند تا به آن مرتبه برسد» و هم آن جناب فرمود که «هرگاه خدای تعالی به بنده ای اراده خیر داشته باشد و بخواهد او را صاف و پاک گرداند بلا را بر او فرو می ریزد، فرو ریختنی بسیار پس چون آن بنده خدا را بخواند ملائکه عرض نمایند که صدای آشنایی می شنویم و چون یا رب گوید خداوند عزیز فرماید: «لبیک و سعدیک» ای بنده من هیچ چیز از من نمی خواهی مگر اینکه یا آن را به تو می دهم یا از برای تو در نزد خود بهتر از آن ذخیره می سازم.
پس چون روز قیامت شود اهل عبادت را بیاورند و اعمال ایشان را به میزان بسنجند.
بعد از آن، اهل بلا را آورند و از برای ایشان میزان نصب نمایند و نامه اعمال ایشان را بگشایند بلکه ایشان را ثواب و مزد ریزند همچنان که در دنیا بر ایشان بلا ریخته می شد.
پس اهل نعمت و عافیت از دنیا آرزو کنند که کاش در دنیا بدنهای ایشان را خود با مقراض پاره پاره می کردند تا ثواب ایشان مثل ثواب اهل بلا می بود» و از این حدیث مستفاد می شود که بلا و مصیبت، آدمی را در مرتبه عبودیت، صاف و پاک می گرداند و خدای تعالی به جهت تکمیل ایشان، آنها را مبتلا می سازد و غرض از خرابی ایشان، آباد کردن است.
کرد ویران خانه بهر گنج زر
ساختش زان گنج زر معمورتر
پوست را بشکافد و پیکان کشد
پوستی نو بعد از آتش بر دمد
قلعه ویران کرد و ازکافر ستد
بعد از آن ساختش صد برج و سد
گندمی را زیرخاک انداختند
پس ز خاکش خوشه ها برساختند
از حضرت نبوی صلی الله علیه و آله و سلم مروی است که «چون مردی را ببیند که هر چه می خواهد خدا به او می دهد و او مشغول معصیت خدا است بدانید که او «مستدرج» است و خدا او را واگذارده است بعد از آن این آیه را خواند که «فلما نسوا ما ذکروا به فتحنا علیهم ابواب کل شییء حتی اذا فرحوا بما اوتوا اخذناهم بغته» یعنی «چون فراموش کردند و ترک نمودند آنچه را به آن مأمور بودند، درهای خیرات را بر ایشان گشودیم که تا چون شاد و فرحناک گشتند به آنچه به ایشان داده شده بود، ناگاه بی خبر ایشان را گرفتیم».
مروی است که «یکی از پیغمبران به پروردگار شکایت کرد که خداوندا بنده مومن، طاعت تو را می کند و از معصیت تو اجتناب می کند دنیا را بر او تنگ می کنی و او را در معرض بلاها درمی آوری و بنده کافری تو را اطاعت نمی کند و بر معاصی تو جرأت می نماید بلا را از او دفع می کنی و دنیا را بر او وسیع می گردانی وحی الهی رسید که بلا از من است و بندگان از من و همه به تسبیح و حمد من مشغول اند و بنده مومن، گاه است گناهانی دارد پس دنیا را از او می گیرم و بلا را بر او می گمارم تا کفاره گناهان او شود، تا چون روزی به ملاقات من فایز گردد هیچ گناهی نداشته باشد و جزای حسنات او را به وی دهم و گاه است کافری حسنات چند دارد پس روزی او را وسیع می گردانم و بلا را از او دفع می کنم که در دنیا به جزای اعمال حسنه خود برسد و در روز قیامت جزای اعمال سیئه را به او دهند» حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم گفت که «خدای تعالی به جبرئیل فرمود: چیست جزای کسی که من نور چشم را از او بگیرم و او را به کوری مبتلا گردانم؟ عرض کرد که «سبحانک لاعلم لنا الا ما علمتنا» یعنی ما نمی دانیم چیزی را مگر آنچه تو تعلیم نمایی» خدای تعالی فرمود: جزای او این است که در خانه کرامت من مخلد باشد و نظر به جمال من نماید».
دوم: از اموری که باعث آسانی صبر می شود آن است که ملاحظه کند احادیثی را که در فضیلت صبر و حسن عاقبت آن در دنیا و آخرت وارد شده، چنانکه شمه ای از آن گذشت.
و بداند که آنچه به واسطه صبر به او می رسد بسیار بیشتر است از آنچه به سبب بلا از او فوت شده و چیزی که زیاده از چند روزی با او نمی بود از دست او رفته و عوض آن چیزی به او داده شده که أبد الآباد باقی خواهد بود.
سوم آنکه متذکر شود که زمان مصیبت و بلا اندک، و وقت آن کوتاه است و عن قریب از آن مستخلص شده به خانه راحت و استراحت می رود و حالی از حالات دنیا را بقایی نه و آدمی را حیاتی معلوم نیست و تا چشم برهم زده زمان محنت سرآمده و وقت رحلت رسیده و مصائب فراموش گشته است.
غم و شادمانی به سر می رود
به مرگ این دو از سر به در می رود
غم از گردش روزگاران مدار
که بی ما بسی بگذرد روزگار
چهارم آنکه تأمل کند که بی صبری و جزع چه فایده می بخشد، زیرا هر چه که مقدر است می شود و جزع و فزع و داد و فریاد سودی نمی دهد بلکه جزع، ثواب آدمی را ضایع، و وقار او را ساقط می گرداند و شک نیست که هر که در مصیبتی جزع کند و بعد از چندی جزع و بی تابی را ترک نماید اجر او ضایع نگردد.
منقول است که «پسر یکی از اعاظم، وفات کرد، شخصی به تعزیه داری وی آمد و گفت: سزاوار عاقل آن است که امروز چنان کند که جاهل بعد از پنج روز دیگر خواهد کرد یعنی امروز ترک بی تابی را کند» حضرت امیرالمومنین علیه السلام فرمود که «اگر صبر کنی، آنچه مقدر الهی است خواهد شد و تو ثواب خوای داشت و اگر جزع نمایی مقدر الهی باز خواهد شد و از برای تو و زر و وبال خواهد بود».
پنجم آنکه هر معصیتی که به او رسید بداند هر روزی که می گذرد اندکی از آن گذشته است و تا نگاه می کند همه آن رفته است و او غافل است.
ششم آنکه ملاحظه احوال کسانی را کند که به بلای عظیم تر از بلای او گرفتار شدند و مصیبت شدیدتر به ایشان روی داد پس شکر الهی را به جای آورد.
هفتم آنکه بداند مصیبت و ابتلای او دلیل فضل و سعادت اوست و رنج و محنت او علامت قرب و عزت او.
هر که درین بزم مقرب تر است
جام بلا بیشترش می دهند
هشتم آنکه بداند آدمی به واسطه ریاضت و مصائب و زحمت بلایا از برای تکمیل و استقامت حاصل می شود و از جهت او اطمینان و سکون هم می رسد و دل او قوی می گردد.
نهم آنکه متذکر این گردد که به تجربه رسیده است و از اخبار و آثار ثابت شده که بعد از هر غمی شادی، و در عقب هر محنتی راحتی است و هر رنجی را گنجی در پی، و هر خاری را گلی همراه است.
در نومیدی بسی امید است
پایان شب سیه سفید است
دهم آنکه به یاد آورد که این محنت از پروردگار خالق او است که دوست ترین هر چیز نسبت به او، و بجز خیر و صلاح او را نمی خواهد و عقل بنده را ادراک عواقب امور قاصر است.
هر نیک و بدی که در شمار است
چون در نگری صلاح کار است
یازدهم آنکه بداند بنده مقبل آن است که آنچه مولا نسبت به او به جا آورد راضی و خوشنود باشد و از شرایط محبت آن است که هر چه محبوب بر او پسندد از آن دلشاد گردد و به رضای دوست خود تن دردهد و اگر شمشیر بر او کشد گره بر جبین نیفکند و گوید:
گر تیغ بارد در کوی آن ماه
گردن نهادیم الحکم لله
و زمانی گوید:
در دایره قسمت، ما نقطه تسلیمیم
رأی آنچه تو اندیشی، حکم آنچه تو فرمایی
بلی:
مزن ز چون و چرا دم که بنده مقبل
قبول کرد به جان هر سخن که سلطان گفت
دوازدهم آنکه تتبع نماید در احوال مقربان و باریافتگان درگاه ربوبیت، از أنبیا و أولیا و زمره سعدا و ابتلای ایشان و صبر و توانایی آنها را ملاحظه کند که بسیار ملاحظه آنها باعث رغبت به صبر، و استعداد نفس از برای آن می شود.
بلی: دوستان خدا ضربت بلا را چون شربت عطا به جان خریدند، و بار الم و محنت را کشیدند، هزار جام مصیبت، و قدح محنت نوشیدند، و هرگز ذره ای نخروشیدند.
از یکی از بزرگان پرسیدند که «هرگز در دنیا لذتی یافته ای؟ گفت: بلی روزی در مسجد جامع شام بودم و چنان بیماری و فقر به من روی آورده بود که شرح آن نمی توانم کرد عاقبت به مرض اسهال مبتلا شدم و از تعفن من احدی پیرامون من نمی گشت، تا روزی خادم مسجد آمد و سرپایی به من زد و از بسیاری شپش و عفونت من نتوانست مرا بردارد، ریسمانی به پای من بست و کشان کشان به بیرون مسجد آورد مرا بینداخت و رفت در آن وقت چنان لذتی در خود یافتم که ما فوق آن متصور نیست».