کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بازار شکر لعل شکر بار تو بشکست
    ناموس فلک غمزه خونخوار تو بشکست
    بازار تو تا گرم شد از زحمت عشاق
    بس شیشه خونی که به بازار تو بشکست
    در راه تو خود بین نتوان بود که مه را
    با خوبی تو آینه در بار تو بشکست
    جانی که مرا بود ز غم نیم شکسته
    یکباره ازین ناز به خروار تو بشکست
    هر عقل که صرف آمد و هر دل که صفا داشت
    در کوی تو واله شد و در کار تو بشکست
    بی خار گلی مانده ای امروز که ایام
    صد تیر مرا در جگر از خار تو بشکست
    گر نام شکسته است مجیر از تو غمی نیست
    باید که نگویند که زنهار تو بشکست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha