کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    به سر تو که دل تو سر انصاف ندارد
    آن زید شاد کز اول به غمت جان بسپارد
    آنکه یارش تو نباشی نفسی با که نشیند؟
    وانکه حالش تو نپرسی غم دل با که گسارد؟
    من خجل باشم اگر تا سر تو لعل بریزم
    تو روا داری اگر بر سر من سنگ ببارد
    تو الف قدی و شاید که وفا هیچ نداری
    زانکه من دانم و تو هم که الف هیچ ندارد
    چه شماری تو بر انگشت چه سنجی سخن آن؟
    که به انگشت همی در غم تو روز شمارد
    از تو جورست و ز من صبر بکن هر چه توانی
    که فلک جور تو و صبر من آخر به سر آرد
    سایه پرورده وصل است ارچه بدوست
    غم عشق تو ز خورشید به سایه ش نگذارد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha