کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    با دل بسی گفتم که یار از عهد و پیمان بگذرد
    فرمان من کن جان مکن کان بت ز فرمان بگذرد
    جولان زد اندر کوی او با حلقه گیسوی او
    دیدم که مسکین سوی او از مه به جولان بگذرد
    جان خور است از من بی بها حالی ز تن کردم جدا
    منت پذیرم کاین قضا از من به یک جان بگذرد
    هستیم در شادی و غم از وصل و هجران ای صنم
    غافل که بعد از یک دودم این وصل و هجران بگذرد
    خوش دل ترم تا چون جرس دارم به افغان دسترس
    ترسم که از تنگی نفس کارم ز افغان بگذرد
    دارم رسیده روز و شب روزی به شب جانی به لب
    آسان گرفته ای عجب باشد که آسان بگذرد
    دردم فزود آن تنگ خوزان زلف وزان روی نکو
    آنگه دهد درمان کزو دردم ز درمان بگذرد
    گر بر مجیر از روی فن نگذارد او چندین محن
    در وصف او ما را سخن زود از خراسان بگذرد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha