کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    داد دلم به دست غم طره دلربای تو
    برد به عرض بوسه جان عارض جانفزای تو
    گر دل و جان ز دست شد غم نخورم برای خود
    زانکه چه جان چه خاک ره گر نبود برای تو؟
    دل که بود که دم زند تا ندهد مراد تو؟
    جان که بود که جان کند تا نبود رضای تو؟
    گر تو بدان خوشی که من بی تو ز تو جفا برم
    خوش بنشین که کرده ام حرز دل از جفای تو
    سوخته دل مکن مرا بو که به تو سزا شوم
    زانکه نباشد ای صنم سوخته دل سزای تو
    هر چه توانی از بدی گر بکنی به جای من
    آن نه منم که بد کنم تا بزیم به جای تو
    گر ز تو لاف زد مجیر از سر خشم در گذر
    به که ز تو به نیک و بد لاف زند گدای تو

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha