کس درین دوران وفاداری نیافت
یاریی بی زحمت از یاری نیافت
روز عالم رفت و در عالم کسی
بی غمی را روز بازاری نیافت
هیچ عاشق بر گلی ننهاد دل
تا از آن گل در جگر خاری نیافت
دل به جان آمد ز دست خویش از آنک
مردمی در هیچ دلداری نیافت
گر کسی رغم مجیر از روزگار
کام رنگی یافت او باری نیافت