شمارهٔ ۱
زرفشانید بر پیلان جرسهای مدارا را
برآرید آن فریدون فر درفش چرخ بالا را
شمارهٔ ۲
من ز تیم تو بتیمار گرفتار شدم
تو بتیمار مهل ، باز به تیم آر مرا
شمارهٔ ۳
عصا بر گرفتن نه معجز بود
همی اژدها کرد باید عصا
شمارهٔ ۴
از دولت عشق است بمن بر دو موکل
هر دو متقاضی بدو معنی نه بهمتا
این وصف دلارام تقاضا کند از من
وان باز کند مدح جهاندار تقاضا
شمارهٔ ۵
پیلان ترا رفتن بادست و تن کوه
دندان نهنگ و دل و اندیشۀ کندا
شمارهٔ ۶
چون آب ز بالا بگراید سوی پستی
وز پست چو آتش بگراید سوی بالا
شمارهٔ ۷
چون حلقه ربایند بنیزه تو بنیزه
خال از رخ زنگی بزدایی شب یلدا
شمارهٔ ۸
وان پول سدیور ز همه باز عجب تر
کز هیکل او کوه شود ساحت بیدا
شمارهٔ ۹
بایسته یمین دول آن قاعدۀ ملک
شایسته امین ملل آن خسرو دنیا
شمارهٔ ۱۰
بر ماه مشک بینم و بر سنبل آفتاب
آنسال نه بحلقه و این سال نه بخواب
آنرا درنگ نی و همه سال با درنگ
وین را شتاب نی و همه سال با شتاب
آن ماه را ز عنبر سازد همی طلی
وین آفتاب را کند از غالیه خضاب
ابن بر بلور گونه و آن تیره چون شبه
آن گل بدست و بوی دهد خوشتر از گلاب
این گوژ گشته و شده زو گوژپشت من
وان مار گشته خفته و از من ربوده خواب
بفزود عشق و فتنه شدم من بهر دو بر
کان هر دو چیز فتنۀ صبرند و عشق ناب