شمارهٔ ۵۱
همیشه دانش ازو شاکرست و زر بگله
از آنکه کرد مر این را عزیز و آنرا خوار
شمارهٔ ۵۲
رکاب عالی بگذشت و لشکر از پس او
چنان کجا برود فوج فوج موج بحار
فزو نشان همه کم کرد و رویشان همه پشت
نشاطشان همه غم کرد و فخرشان همه عار
شمارهٔ ۵۳
هزار لاله و گردش ز مشک لاله هزار
بهار چین و شکفته در او نهفته بهار
شمارهٔ ۵۴
اگر چه باد ندارد ز نقش و عطر خبر
بتابش اندر نقاش گردد و عطار
گهی بگستردش همچو مشگ بر لاله
گهیش توده کند چون بنفشه بر گلزار
گهش چو سلسله دارد شکسته بر پیوند
گهش چو دایره دارد کشیده بر پرگار
ازوست رونق آن روی و این چنین نشگفت
که ابر تیره بود رونق شکفته بهار
شمارهٔ ۵۵
اگر همیشه بشادیش خواهم ای عجبی
چرا همیشه بتیمار خواهدم هموار
خبر ندارد کاندر دلم اثر نکند
اگر جهان همه تیمار گردد از بن و بار
اگر بروید از آتش نبات ، گرد آید
بیک دل اندر هم مدح شاه و هم تیمار
شمارهٔ ۵۶
اگر ز آتش رخسار او نسوزد مشک
چرا ز دود بسوزد همی دل من زار
شمارهٔ ۵۷
ز بیقراری زلفش بمانده ای بعجب
نه او بطبع چنانست ازو شگفت مدار
چه از طپیدن دلها که اندر و بسته ست
چنان شدست که نتواند او گرفت قرار
شمارهٔ ۵۸
الا تا نرگس خوبان همی بر مشتری تابد
بودشان در شکنج زلف رخ چون ماه جوشن ور
شمارهٔ ۵۹
سروست و بت نگار من آن ماه جانور
ار سرو سنگ دل بود و بت حریر بر
شمارهٔ ۶۰
تو جهانی دیگری جوهر درنگ آتش فعال
آب نفع و باد صولت ، هم تو هفتی هم چهار
ماه طلعت مهر دولت زهره زینت تیز فهم
مشتری اخلاق و بهرام آفت و کیوان دمار